داستان فرعی/داستان ضمنی/واقعه­ي فرعی/واقعه­ي ضمنی/حادثه­ي مستقل، داستان یا رویدادی مستقل که در متن داستان می‌آید؛ و در واقع در خدمت رساندن مفهوم پیرنگ داستان و گاه تنوع­بخشی به آن است. اپیزود می‌تواند به تنهایی، داستان کاملی باشد. چنان­که می‌توان آن­را بی­آن­که در کل داستان خللی وارد آید، حذف کرد. اپیزود صفات و خصوصیّات شخصیت‌های داستان را به بهترین وجه و کاملا غیرمستقیم به خواننده می‌نمایاند.[1] به ویژه در داستان کوتاه که نویسنده وقت و مجال حاشیه­پردازی و پرداختن به توصیف‌های بلند را ندارد و ناگزیر برای این­که آکسیون داستانش به روانی جریان یابد و خصوصیّات اشخاص داستان را به خواننده تحمیل نکند، از حوادث فرعی سود می‌جوید.[2] رابطه­ي زبان رمان با واقعيت مساله­اي است كه از آغاز ظهور اين نوع ادبي مورد بحث بوده، و اكنون نيز با وجود تئوري­هاي مدرن و پست مدرن همچنان مورد توجه است[3].
اپیزود از دیرباز در ادبیات رایج بوده است. این روش برای اولین­بار در داستان‌های شرقی به­کار رفته است. سازندگان این­گونه داستان‌ها اغلب با به‌کارگیری چارچوب داستان در داستان، قصد خاصی را دنبال می‌کرده­اند. برای نمونه داستان "هزار افسانه" را که به نام "هزار و یک شب" و یا "طوطی­نامه به چهل طوطی" شهرت یافته در نظر می‌گیریم. ریخت و قالب در این مجموعه‌ها یا جنگ‌های داستانی به سبب تأثیری که بر ادبیات اروپایی داشته است از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در همه­ي دنیا هر جا سخن از داستان در داستان (اپیزود) باشد، انسان ممکن است به یاد داستان هزار و یک شب بیافتد. این­که روش داستان در داستان حتی در ریخت و شکل غربی آن یک ریشه­ي کهن شرقی دارد، انکارناپذیر است. در اوائل دوره­ي رنسانس تجار ونیزی که با کشتی‌های تجاری برای داد و ستد به سرزمین‌های مشرق زمین آمدند، با ادبیات این کشورها هم آشنا شدند و کتاب‌های با ارزشی را با خود به اروپا آوردند و به ترجمه آن‌ها پرداختند.[4]
اپیزود در فضای داستان تأثیر می‌گذارد. زیرا به پویایی داستان می‌افزاید. عامل گفتگو نیز در ارائه­ي شخصیّت داستان تأثیر فراوان دارد. اما اپیزود از دو جنبه با گفتگو تفاوت دارد. نخست آن­که حادثه­ي فرعی تنوع و جاذبه­ي بیشتری برای خواننده دارد. دوم آن­که حادثه­ي فرعی مستقیما فکری را به خواننده القا نمی‌کند.[5]
اپیزود در قصه‌های کهن فارسی نیز به­کار می‌رفته است. این قصه‌ها در واقع، مجموعه‌ای از حوادث استقلال یافته بودند که در عین حال که به خودی خود تقریبا کاملند، رابطه‌ای غیر مستقیم با هم دارند که پیرنگ ابتدایی قصه­های بلند را به­وجود می‌آورد و تار و پود قصه‌ها را به هم می‌بافد. مثلا در پاره‌ای از قصه‌های بلند، شاهزاده‌ای بر اثر حادثه‌ای عاشق دختری از کشور دیگر می‌شود و برای رسیدن به وصال دختر بار سفر می‌بندد و به خاطر تصاحب او، حوادث بسیاری را پشت سر می‌گذارد. این حوادث اغلب به خودی خود مستقل است؛ اما با رشته‌های غیر مستقیم به هم مربوط می‌شود و مجموعه این حوادث، قصه‌های بلند را به­وجود می‌آورد. در برخی از قصه‌های بلند، این استقلال حوادث بیشتر و مشخص‌تر است که در واقع هر کدام از این حوادث استقلال یافته، قصه‌ي جداگانه‌ای است. مجموعه­ي این قصه‌ها با رشته‌های به هم پیوسته و یکپارچه، یکپارچگی و کلّیتی به قصه‌های بلند داده است. مثل داستان‌های هزار و یک شب و کلیله و دمنه.[6]
پس از قصه، مقامه نیز جولانگاه اپیزود است. مقامه در ادبیات فارسی و عربی، مجموعه‌ای از داستان‌ها و حوادث مستقل است که برای جهانگردی رخ داده یا از کسی شنیده و او، آن‌ها را با عباراتی مسجّع و شیوا بیان می‌کند. مانند "مقامات حریری" از ابومحمد قاسم بن علی الحریری و "مقامات حمیدی" از قاضی حمیدالدّین بلخی.
از میان گونه‌های نوین داستانی، رمان‌های پیکارسک، رمان‌هایی ساخته از چند اپیزود هستند. این نوع رمان که اولین­بار در اسپانیا رواج یافت، مجموعه‌ای از داستان‌های فرعی مجزّا است که حول و حوش یک قهرمان با هم جمع آمده‌اند[7] و غالبا پیرنگ و ساخت محکمی ندارد. این حوادث و داستان فرعی در نهایت از راه‌های غیر مستقیم به یکدیگر پیوند خورده، رمان را می‌آفرینند. از این­گونه رمان‌ها می‌توان به رمان "دن­کیشوت" از سروانتس و "حاجی بابای اصفهانی" از جیمز موریه، اشاره کرد. گفتنی است که متن تعزیه­نامه‌ها در بیشتر موارد، مجموعه­ای از چند داستان و حادثه­ي مستقل است که برای قهرمانان و شخصیت‌های متفاوت حماسه­ي کربلا اتفاق افتاده است. هر یک از این داستان‌ها را که در اوج حماسه به هم می‌پیوندند، می‌توان اپیزود یا قصه اندر قصه نامید.[8]
در داستان­نویسی معاصر فارسی، برای مثال می‌توان به داستان "یکلیا و تنهایی او" از تقی مدرسی اشاره کرد. در این داستان، حادثه‌ای که شیطان برای شخصیّت اصلی نقل می‌کند، حادثه‌ای مستقل است. مجموعه "سگ و زمستان بلند" از شهرنوش پارسی­پور نیز از سه حادثه­ي مستقل تشکیل یافته است که تنها وجه اشتراک میان آن‌ها، درونمایه­ي مشترک سه حادثه است. [9]
   
 
 
 


[1] . انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص24
[2] . یونسی، ابراهیم؛ هنر داستان­نویسی، تهران، انتشارات نگاه، 1379، چاپ ششم، ص160
[3] . شفيعي ثابت، غلام­رضا؛ واقعيت و داستان: نگرشي گفت و شنودي بر زبان رمان، ادب و زبان (نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني كرمان)، زمستان 1379- بهار 1380، ص 13
[4] . معتمدی آذر، پرویز؛ شیوه‌های کاربرد داستان در داستان و ریشه‌های شرقی آن در ادبیات، پژوهش زبان­هاي خارجي بهار 1385، (30)، ص 109
[5] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 24
[6] . میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم، ص 73
[7] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، انتشارات فردوس، 1381، چاپ نهم، ص 172
[8] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص25
[9] . داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص 111

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 22:5 | نویسنده : علیرضا زینالپور |
حدیث نفس یا خودگویی، یکی از انواع تک­گویی است. تک­گویی گفتار یک‌نفره‌ای است که می­تواند مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد. اغلب نیاش­ها و مناجات­ها، بیشتر شعرهای غنایی و همه­ي مرثیه­ها، تک­گویی به شمار می‌روند. برای تک­گویی چهار نوع مشخص شده است که عبارتند از:
الف- مونودرام: یعنی نمایشی که فقط یک شخصیّت در آن نقش داشته باشد.
ب- تک­گویی نمایشی: که شیوه­ای روایی است که با آن راوی برای مخاطبی خاص یا خیالی از سرگذشت یا وضعیت نمایشی خود سخن می­گوید.[1] در تک‌گویی نمایشی، شخصیّت داستان با صدای بلند برای مخاطبی که خواننده او را نمی­شناسد، حرف می­زند. راوی مانند بازیگری روی صحنه­ي تئاتر که تماشاچی­ها را مخاطب قرار می­دهد، برای مخاطبی صحبت می­کند.[2]
ج- تک­گویی درونی: شیوه­ای است که با آن گذر اندیشه­ها در ذهن شخصیّت، توصیف و نمایانده می­شود. گفتار درونی شامل محتوا و روند ذهنی شخصیّت تا سطح پیش از گفتار است.[3]
د- حدیث نفس (تک­گویی بیرونی): که در آن شخصیّت، افکار و احساساتش را به زبان می­آورد تا مخاطب، خواننده یا تماشاچی از نیاّت و مقاصد او باخبر شود. البته خود شخصیّت از حضور دیگران بی­اطلاع است. به این ترتیب، اطلاعاتی در مورد شخصیّت نمایش­نامه یا داستان به خواننده داده می­شود و با بیان احساسات و افکار شخصیّت، به پیش­برد داستان کمک می­شود. البته در حدیث نفس تنها اطلاعاتی به خواننده یا تماشاچی داده نمی­شود، بلکه خصوصیّات روانی راوی نیز برای خواننده آشکار می­شود.[4] مثلا قطعه­ي "بودن یا نبودن" اثر ویلیام شکسپیر و رمان "خشم و هیاهو" از ویلیام فاکنر:
 "...می­گویم اگر غصه­ات این است که او مدرسه نمی­رود و ول می­گردد، شانس آوردی. می­گویم باید همین حالا توی آشپزخانه باشد، به جای آن­که بالا توی اتاقش رنگ و لعاب به صورتش بمالد و منتظر باشد تا شش کاکاسیاه که یک پاتیل پر نان و گوشت توی شکم نریخته باشند از سر جاشان بلند نمی‌شوند، بیایند براش ناشتایی درست کنند... ."[5]
حدیث نفس از ابداعات شکسپیر، رمان­نویس انگلیسی است. وی برای نخستین­بار به منظور توجه به جریان­های درونی و ذهنی شخصیّت­هایش و بیان ضمیر پنهان ایشان، حدیث نفس را به نمایش­نامه معرفی کرد. پس از شکسپیر این شگرد مورد استفاده­ي فراوان نزد نمایش­نامه­نویسان و داستان­نویسان واقع شد. حدیث نفس در سنت نمایش­نامه­نویسی دوران الیزابت رواج بسیار داشته است. حدیث نفس در سنّت نمایش­نامه­نویسی قرن هجدهم و قرن نوزدهم همچنان رواج داشت، اما با ظهور مکتب ناتورالیسم، مقبولیّت پیشین را از دست داد.
در قرن بیستم برخی از نمایش­نامه­نویسان غربی که نمایش­نامه­ي منظوم می‌نوشتند از این شیوه استفاده می­کردند، برای مثال، تی. اس. الیوت، شاعر و نمایش­نامه­نویس انگلیسی، نمایش­نامه­ي منظوم "قتل در کلیسا" را به شیوه‌‌ي حدیث نفس نوشته است.
در دوران معاصر حدیث نفس و خودگویی در داستان نیز به­کار می­رود. در این صورت جملاتی که به صورت حدیث نفس است معمولا با جمله­ي کوتاه "او گفت"، "من گفتم" و غیره مشخص می­شود و گفتگو با خود میان دو علامت نقل قول مستقیم "..." قرار می­گیرد. اما پاسخی از سوی اشخاص دیگر داده نمی‌شود از این رو خواننده درمی­یابد که گوینده با خودش گفتگو می­کند،[6] مثل این قطعه از "خشم و هیاهو" نوشته­ي فاکنر:
 "جاسن سوار شد و موتور را روشن کرد و راه افتاد. دنده دو زد. صدای قرقر و پت پت موتور بلند شد و او سرعت موتور را زیاد کرد، ماشین را خفه کرد، آن وقت ساسات را وحشیانه بیرون کشید و تو می­برد، گفت: ...می­خواد بارون بیاد، وسط راه منو گیر میاره و شلاق­کش می­باره... و از میان ناقوس­ها و از شهر بیرون راند و در فکر وقتی بود که در گل مانده باشد و دنبال مال بگردد و ...اون وقت اون مالدارای لعنتی همشون توی کلیسان.... فکر این را می­کرد که عاقبت چطور یک کلیسا پیدا می­کند... ."[7]
نویسندگانی که با جریان سیال ذهن سر و کار دارند، حدیث نفس را شیوه‌ي مؤثری برای ارائه­ي محتوا و روندهای ذهنی شخصیّت­هایشان یافته­اند و ارائه‌ي محتوا و روندهای ذهنی پرسوناژ مستقیما و بدون حضور نویسنده صورت می‌گیرد، منتها فرض بر این است که مخاطب وجود دارد. هوشنگ گلشیری در اوائل "شازده احتجاب" هرچند در صفحات معدودی، با موفقیت از این شیوه به خوبی استفاده کرده است. جلال آل­احمد نيز در داستان کوتاه "شوهر آمریکایی" از این شیوه بهره برده است.[8]
تفاوت حدیث نفس (تک­گویی بیرونی) با تک­گویی درونی آن است که در حدیث نفس شخصیّت با صدای بلند صحبت می­کند، در حالی­که در تک­گویی درونی، گفته­ها در ذهن او می­گذرد.[9] هدف از گفتگوی درونی این است که هویّت ذهنی و زندگی درونی شخصیّت به خواننده منتقل شود، ولی هدف از حدیث نفس، انتقال احساس­ها و اندیشه­هایی است که به طرح و عمل داستانی ارتباط دارد، بنابراین از انسجام بیشتری برخوردار است.[10]
حدیث نفس در عین حال با تک­گویی نمایشی نیز تفاوت دارد زیرا در تک­گویی نمایشی، شخصیّت از وجود و حضور دیگران غافل و بی­خبر است. حدیث نفس بخشی از اثر است، در حالی­که تک­گویی نمایشی می­تواند همه­ي اثر را به خود اختصاص دهد.[11] از طرف دیگر تک­گویی نمایشی در عرصه­ي نمایش و شعر نمود دارد. در چنین شعری، شخصیّت منفرد، سرشت خود و وضعیت نمایشی را به زبان خود بر ملا می­کند. ضمنا بر خلاف حدیث نفس، مکان و زمان و هویّت‌های شخصیّت در خلال خود شعر آشکار می­شود.[12]
البته داستان امروز از هر زاویه­ي دیدی که بهتر بتواند مقصود و هدف خود را نشان بدهد، بهره می­گیرد و خود را مقیّد به زاویه­ي دید معیّنی نمی­کند. مثلا در رمان "پاییز پدرسالار" نوشته­ي گابریل گارسیا مارکز، نویسنده­ي کلمبیایی هرگاه لازم باشد، زاویه­ي دید تغییر می­یابد و زاویه­ي دید اول شخص به زاویه­ي دید سوم شخص تبدیل می­شود. قابل ذکر است که در ارزش زاویه­ي دید میان منتقدان اختلاف­نظر بسیاری است.[13]
 
 منابع
1 ـ انوشه، حسن، فرهنگ نامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1376
2 ـ بی نیاز، فتح الله، درآمدی بر داستان نویسی و روایت شناسی، تهران، انتشارات افراز، چاپ اول، 1387.
3 ـ حسینی، صالح، بررسی تطبیقی خشم و هیاهو و شازده احتجاب، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، 1379.
4 ـ داد، سیما، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، چاپ اول، 1382.
5 ـ میر صادقی، جمال، ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، چاپ چهارم،1382.
6 ـ میر صادقی، جمال، عناصر داستان، تهران، انتشارات علمی، چاپ سوم، 1376.
7 ـ میر صادقی، جمال و میمنت، واژه نامه هنر داستان نویسی، تهران، انتشارات مهناز، چاپ اول، 1377.
 
 
 
 
 
 

 
[1] . انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه­ي ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص 401
[2] . میرصادقی، جمال؛ و میمنت؛ واژه­نامه­ي هنر داستان­نویسی، تهران، انتشارات مهناز، 1377، چاپ اول ص 69
[3] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 1178
[4] . بی­نیاز، فتح­الله؛ درآمدی بر داستان­نویسی و روایت­شناسی، تهران، نشر افراز، 1387، چاپ اول، ص 302
[5] . میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم، ص 515
[6] . سیما، داد؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص 195
[7] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 524
[8] . حسینی، صالح؛ بررسی تطبیقی خشم و هیاهو و شازده احتجاب، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، ص 19
[9] . میرصادقی، جمال؛ عناصر داستان، تهران، انتشارات علمی، 1376، چاپ سوم، ص 418
[10] . حسینی، صالح؛ پيشين، ص 19
[11] . میر صادقی، جمال، عناصر داستان، تهران، انتشارات علمی، 1376، چاپ سوم، ص 418
[12] . حسینی، صالح، بررسی تطبیقی خشم و هیاهو و شازده احتجاب، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ
[13] .  میر صادقی، جمال، ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم ص516
 

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 22:3 | نویسنده : علیرضا زینالپور |
در ساخت نمایش و داستان، آن بخش که از آغاز عمل تا نقطه ­ي بحران، یعنی گره‌گشایی ادامه می‌یابد، گره‌افکنی گویند.[1]
گره‌افکنی، به هم انداختن حوادث و اموری است که پیرنگ داستان و نمایش‌نامه و فیلم‌نامه را گسترش می‌دهد، به عبارت دیگر، وضعیّت و موقعیّت دشواری است که بعضی اوقات به­طور ناگهانی ظاهر می‌شود و برنامه‌ها، راه و روش‌ها و نگرش‌هایی را که وجود دارد، تغییر می‌دهد.[2] در داستان و نمایش‌نامه و فیلم‌نامه، گره­افکنی شامل خصوصیت‌های شخصیت‌ها و جزئیات وضعیت و موقعیت‌هایی است که خط اصلی پیرنگ را دگرگون می‌کند و شخصیت اصلی را در برابر نیروهای دیگر قرار می‌دهد و عامل کشمکش را به وجود می‌آورد.[3] به‌عنوان مثال در داستان "داش آکل" صادق هدایت، دعوای داش آکل با کاکا رستم، وصیّت پدر مرجان به داش آکل و عاشق شدن داش آکل بر مرجان، گره‌های داستان را به­وجود می‌آورند که این گره در پایان داستان به­وسیله‌ي کشته شدن داش آکل به­وسیله­ي کاکا رستم، باز می‌شود.
همچنین در رمان "فرزند سوخته" نوشته استیگ داگرمن نویسنده­ي سوئدی، گره‌افکنی از جایی شروع می‌شود که بنگت (شخصیت اصلی رمان) می‌فهمد پدرش قصد دارد با زن زیبارویی به اسم گان ازدواج کند. بنگت، گان را می‌بیند و با نشانه‌هایی می‌فهمد که پدرش پیش از مرگ همسر هم با گان رابطه داشته است. از آن پس، بنگت که حالت‌های غیر عادی روحی دارد، به وضوح دست‌خوش پریشانی‌هایی می‌شود که بنیان گره­افکنی رمان را رقم می‌زند. چنان گره­افکنی عمیق و روانکاوانه­ایی که خواننده برای شروع کشمکش انتظار می‌کشد.[4]
گره­افکنی در داستان نقطه­ي محوری تلاقی امور، قلب تپنده و مرکز ثقل داستان است. گره، آن نقطه­ي حادثه یا ماجرای مهم، حساس و سرنوشت‌سازی است که داستان در آن به اوج خود می‌رسد. گره در خود شاید هیچ حادثه­ي مهمّی نباشد و هیچ مسأله­ي مهمّی را در داستان توضیح ندهد، اما حادثه یا ماجرایی است که داستان برای توضیح آن یعنی برای توضیح علل رویداد آن یا توصیف دقیق چگونگی رویداد آن نوشته می‌شود. به عبارت دیگر گره در داستان همواره حادثه یا امری است که توضیح آن مهم‌تر از اشاره به رویداد آن است و داستان در کلیّت خود به نوعی، توضیحی برای رویداد آن است. از سویی گره همچنین نقطه چرخش داستان است. گره، حادثه یا ماجرایی است که به داستان سمت و سویی معیّن می‌دهد و آن­را از یک گزارش معمولی امور به گزارش تخیّلی اموری شگفت و جالب تبدیل می‌کند. گره، گاه، آن حادثه یا ماجرایی است که سیر عادی و طبیعی امور را به هم می‌زند و باعث وقوع حوادثی می‌شود که در اثر به تصویر در می‌آیند. گاه نیز گره، حادثه یا حرکتی است که تحولّی را در زندگی شخصیت‌ها، دامن می‌زند و آنها را به ماجراجویی و تجربه‌های نو یا کنار آمدن با خود و قبول وضعیّت خود می‌کشاند. از این رو، تنها در پرتو فهم آن می‌توان کلیّت داستان یا نکاتی را که داستان در اصل به دنبال طرح آن است، فهمید. در رمان‌های کارآگاهی به خاطر این­که تمامی داستان حول یک حادثه کلیدی می‌چرخد، ردپای گره را می‌توان بهتر از هر جای دیگر رؤیت کرد. در این رمان‌ها، گره همانا قتل یا جرمی است که مرموز جلوه می‌کند و کارآگاه داستان راز آن­را در می‌یابد.[5]
در اینجا باید در نظر داشت، عمده‌ترین قسمت زمان داستان به گره­افکنی اختصاص دارد و گره­گشایی تنها درصد بسیار بسیار ناچیز از زمان داستانی را شامل می‌شود. برای مثال، در "تراژدی ادیب" گرچه نمایش از زمانی شروع می‌شود که ادیب اراده­ي خلل­ناپذبر خود را در رفع بلا از شهروندانش اعلام می‌دارد، زمان داستانی آن اما، از لحظه­ای شروع می‌شود که غیب­گویان، لائوس، پدر ادیپ را از تولد فرزندی که پدر را به دست خود خواهد کشت، آگهی می­دهند و این حتی زمانی قبل از تولد ادیب است. حال آن­که گره­گشایی فقط از چند لحظه قبل از کور شدن ادیپ تا پایان نمایش را در بر می­گیرد که زمانی بسیار ناچیز از کل زمان داستانی آن اثر است.[6]
گره­افکنی در داستان از جهات مختلف دارای اهمیت است:
گره از لحاظ زمانی و مکانی، حوادث و ماجراهای داستان را نظم می‌بخشد.
گره همچون حادثه­ي محوری نقطه‌ای است که دیگر حوادث و ماجراها از لحاظ زمانی در پیش و پس آن و از لحاظ مکانی، پیرامون آن به فاصله‌های متفاوت، ردیف می‌شوند.[7]
گره از یک حادثه­ي ظاهرا معمولی، حادثه‌ای دوران­ساز و جهانی می‌سازد و فرصت این را به­وجود می‌آورد که به امور مرتبط با آن، اجزای داستان، همچون امور جهانی و کیهانی نگریست.
اجزای داستان در پرتو وجود گره اهمیّت و اعتبار پیدا می‌کنند. اگر خواننده بخواهد گره را در کلیّت خود بفهمد و از راز و پیچیدگی‌های آن سر در آورد باید سعی کند که تمامی اجزای داستان را بفهمد. او نمی‌تواند پیشاپیش تعیین کند که کدامین جزء، نقش کلیدی در فهم امور خواهد داشت. او مجبور است، تمامی اجزای را به دقت از نظر بگذراند.[8]
در رمان، گره علاوه­بر این­که به داستان رمان، انسجام و قوام می‌بخشد، بر ساختار عناصر دیگر رمان، یعنی بازی زبانی و سبک نیز، اثر می‌گذارد و قوام و انسجام را به آنها اشاعه می‌دهد. در جهت هموار ساختن راه خواننده برای فهم گره یا در واقع فهم حادثه و ماجرایی بسان گره، نویسنده ناگزیر است، بازی زبانی و سبک را همچون دامی برای جلب نظر و علاقه­ي خواننده از یک سو و ابزار ارائه­ي اطلاعات از سویی دیگر، به­کار گیرد.[9]
عامل گره­افکنی باید همواره از نظم خاصّی که در بر گیرنده­ي سه نکته است، پیروی کند:
اول این­که انتخاب گره‌هایی که بررسی آنها بعدی از ابعاد وجودی و جنبه‌هایی از احساسات و افکار شخصیّت را در راستای هدف نویسنده، مشخص کند.
دوم این­که، گره‌ها چنان ترکیب یابند که گره­گشایی یکی از آنها، مقدمه‌ای برای روشن شدن ویژگی‌های بعدی باشد.
در نهایت، نویسنده به هنگام گره­افکنی باید خواننده را به اوج هیجان و احساسات برساند.[10]
 
 
 


[1] . شهریاری، خسرو؛ کتاب نمایش، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1365، چاپ اول، ص 253
[2] . میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم، ص 295
[3] . میر صادقی، جمال؛ عناصر داستان، تهران، انتشارات علمی، 1376، چاپ سوم، ص 72
[4] . بی­نیاز، فتح­الله، درآمدی بر داستان­نویسی و روایت­شناسی، تهران، انتشارات افراز، 1387، چاپ اول، ص 25،
[5] . محمودیان، محمدرفیع؛ نظریه­ي رمان و ویژگی‌های رمان فارسی، تهران، انتشارات فرزان، 1382، چاپ اول، ص 97
[6] . مکی، ابراهیم؛ شناخت عوامل نمایش، تهران، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، 1366، چاپ اول، ص 175
[7] . محمودیان، محمدرفیع، پيشين، ص 101
[8] . همان، صص 106 ، 107
[9] . همان، ص 110
[10] . انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص 1177
 

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 22:1 | نویسنده : علیرضا زینالپور |

ادب تبلیغی، نوعی از ادب تعلیمی است و در مورد آثاری به کار می‌رود که باعث می‌شوند، خواننده در خصوص مسایل اخلاقی یا سیاسی، نظری خاص پیدا کند یا وضعیت خاصی اتخاذ نماید.[1]

ادبیات عرصه­ای است که همه­ي اندیشه­ها و تفکرات انسان در آن تجسم پیدا می­کند؛ این تجسم در درونمایه­ي آثار ادبی انعکاس دارد نه در قالب و فرم.[2] معمولا درون‌مایه­ي آثار ادبی تبلیغی، بر محور مسایل اخلاقی و سیاسی استوار است و قصد گوینده و سراینده­ي آن ابلاغ و در نهایت تعلیم و آموزش می‌باشد.[3] در این­­گونه آثار، نویسنده دارای دغدغه‌های خاص دینی و مذهبی، اخلاقی و سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و همواره بر آن است تا اثرش، باورها و اندیشه‌هایی را به مخاطبان القاء کند.
در آثار تبلیغی، نویسنده حقیقت مانندی را از نوشته‌های خویش می‌گیرد و می‌کوشد، شخصیت‌ها و موقعیت‌های نوشته‌های خود را چنان طراحی کند و سامان دهد که با موضوع مورد تبلیغ وی هم­ساز باشند. ماندگاری نوشته­ي تبلیغی کاملا بستگی به موضوع تبلیغ دارد. اما معمولا این نوع نوشته‌ها بنا به خاصه‌هایشان، دوام چندانی ندارند. اگر اثر تبلیغی تا مدت‌ها پس از مرگ آنچه که تبلیغ می‌کرده، زنده بماند، باید آفریننده آن را هنرمند و والاتر از یک آوازه­گر صرف برشمرد. برای مثال در ایران آثار بزرگانی چون سعدی و حافظ و در غرب آثار جورج اورول ــ رمان­نویس، منتقد و مقاله­نویس انگلیسی ــ از قبیل "قلعه­ي حیوانات"، را می‌توان در ردیف این گونه آثار تبلیغی فاخر آورد.[4]
به اعتقاد علمای دین کارکرد ادبیات به­واسطه­ي نقش خاص آن در تبلیغ مفاهیم دینی تا جایی مهم جلوه می­کند که درباره­ی آن می­گویند: طالب علم دینی که در جامعه­ي امروزی تربیت می­شود، با ادبیات زمان و  زمینه‌های ادبی و فرهنگی به درستی آشنا باشد و آن­را به­طور دقیق و تخصصی یاد بگیرد تا از این ابزار به درستی استفاده کند.[5]
ادب فارسی در زمینه­ي ادبیات تبلیغی از پشتوانه­ي غنی و محکمی برخوردار است. رگه‌های ادبیات تبلیغی در ادبیات فارسی را می‌توان از همان سده‌های نخستین در آثار شاعران و نویسندگان ایران زمین دید.
هنگامی که شاعری مدیحه­سرا به ستایش ممدوح خود ـ شاه، وزیر یا بزرگی ـ می‌پرداخت، در واقع تبلیغ­گر اندیشه و خصلت‌های ممدوح خویش در اجتماع بود و از این طریق این شاعران هم بر اعتبار ممدوحان خود می‌افزودند و هم مردم را معتقد می‌ساختند که آن پادشاهان و فرمانروایان، افرادی شاعرنواز و دانش­پرورند.[6]
آثار شاعرانی چون کسایی، ناصرخسرو، سنایی و غیره، که جملگی در خدمت تبلیغ اندیشه یا مذهب خاصی می‌باشد، جزو میراث کهن ادبیات تبلیغی ایران است. سرتاسر حماسه‌های دینی بازمانده از پیشینیان را نیز می‌توان از رویکردی ویژه در زمره­ي نوشته‌های تبلیغی آورد. همچون "خاوران­نامه­ي ابن­حسام خوسفی" و "خداوندنامه­ي فتحعلی­خان صبا" و... جملگی گذشته از داشتن بار دینی، تبلیغی نیز هستند. زیرا اندیشه‌ای ویژه را به خواننده یا مخاطب القا می‌کنند.[7]
در دوران معاصر، تقریبا از دوره­ي مشروطه پس از این­که نهادهای سیاسی ـ اجتماعی جدی به­وجود آمد، ادبیات تبلیغی ـ سیاسی، بیشتر از گذشته در ادب فارسی راه یافت. کسانی چون: شیبانی، قائم مقام فراهاني، ملك­الشعراي بهار، ایرج میرزا، ادیب پیشاوری، ادیب نیشابوری، ادیب­الممالک، دهخدا، سیداشرف­الدین گیلانی (نسیم شمال)، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، لاهوتی و فرخی یزدی از چهره‌های سرشناس این دوره می‌باشند.[8]
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 نشریاتی بر آمدند که با نام هنر و ادبیات، به تبلیغ اندیشه‌های خود می‌پرداختند. در این میان، شمار نشریاتی که تبلیغ­گر اندیشه‌های حزب توده بودند، بیش از بقیه نشریات بود.[9]
بی­شک تولد انقلاب اسلامی و ایجاد جریان فرهنگی این انقلاب، سبب رونق ادبیات تبلیغی شد. وقوع حوادثی چون دفاع مقدس، این رونق را تقویت کرد و سبب پدید آمدن آثار بسیاری شد که همگی در خدمت تبلیغ اندیشه‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی و جنگ بود.
در تاریخ انقلاب‌های غربی شاید انقلاب روسیه بیشترین آثار تاریخی ـ سیاسی را در خود جای داده باشد، آثاری که اگر تحت تاثیر قدرت‌های حاکم نبودند، بی­گمان هم جهت با ذهنیّت تبلیغ­گر و متعهّد نویسندگان روسی به نظام کمونیستی و انقلاب سرخ بودند. حتی رمان‌هایی نظیر "دن آرام" و "زمین نوآباد" و بسیاری آثار تولستوی و گورکی در حیطه‌ي ادبیات تبلیغی قرار می‌گیرند.[10]
بخش عمده‌ای از ادبیات تبلیغی را ادبیات جزوه­ای می‌سازد. جزوه‌نویسی در ادبیات غرب، به ویژه در اروپای سده­ي هجدهم میلادی، نمودی کاملا تبلیغی داشته و در واقع نوعی مرام‌نامه بوده است. چندی بعد، از اواسط سده­ي نوزدهم میلادی کسانی همچون هنریک ایبسن، شاعر و نمایش­نامه­نویس نروژی (1828ـ 1906م)، اچ. جی. ولز، رمان‌نویس و روزنامه­نگار انگلیسی (1866ـ 1946م)، برتولت برشت، نمایش‌نامه­نویس و شاعر آلمانی (1898ـ 1956م) در پشتیبانی و اشاعه‌ي باورها و اندیشه‌های سیاسی، اجتماعی و گاه دینی خویش، به جزوه‌نویسی روی آوردند.    
اما بی­تردید می‌توان گفت که مهم‌ترین شاخه­ي ادبیات تبلیغی، نوشته‌های سیاسی است. نمونه­ي این نوع ادبیات را هم در ایران و هم در ادبیات سایر ملت‌ها می‌توان پیدا کرد. همان­طور که گفته شد، در ایران ادب سیاسی پس از مشروطه بیش از گذشته رونق گرفت و آثار بسیاری در این زمینه پدید آمد. نمونه‌های ادب سیاسی در غرب را می‌توان در ادبیات شوروی در دوره­ي کمونیستی ـ به ویژه دوره­ي حکومت وحشت استالین ـ پیدا کرد. ادبیات شوروی در این دوره کاملا حزبی و مرامی بود، چندان که بسیاری از منتقدان و نظریه­پردازان ادبی به این برداشت رسیده‌اند که در این دوره، اثر ادبی والا و متعالی در شوروی پدید نیامده است. پیدایی آثار توده­زده‌ای همچون "چگونه فولاد آبدیده شد؟" از نیکولای اوستروفسکی (1904ـ 1936م) نمایانگر همین واقعیت هستند.[11]
 
 


[1] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، انتشارات فردوس، 1381، چاپ نهم، ص 270
[2] . مددپور، محمد؛ حقیقت و هنر دینی، تهران، نشر سوره مهر، 1387، چاپ دوم، ص317
[3] . داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص 19
[4]. انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص 39
[5] . حکیمی، محمدرضا؛ ادبیات و تعهد در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1364، چاپ ششم، ص 32
[6] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص40
[7] . همان
[8] . شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ ادوار شعر فارسی، انتشارات سخن، 1380، چاپ اول، ص 34
[9] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص40
[10] . بزرگمهر، شرف­الدین؛ ادبیات تبلیغی ـ ادبیات انقلابی، کتاب ماه کودک و نوجوان، 1387، شماره 19، ص 25
[11] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص40.

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 21:59 | نویسنده : علیرضا زینالپور |
رمانی است که مستقیما با جنبه‌های معینّی از زندگی سیاسی سر و کار داشته باشد و در آن جنبه‌های سیاست از عناصر لازم سازنده­ي اثر باشد، نه زمینه­ي فرعی و حاشیه‌ای آن.[1] رمان سیاسی یک نوع ادبی است که بیشتر به ایده‌ها و مضامین تعلیمی توجه دارد تا به بیان احساسات. در این قبیل رمان‌ها، مکانیسم قوه­ي قضاییه، نحوه­ي شکل­گیری و اجرای قانون و عوارض و طرح تئوری‌های سیاسی، اجتماعی و فلسفی به بوته­ي نقد سپرده می‌شود و بدین سان است که سیاست، به راحتی می‌تواند فضاهای خالی داستان را پر کند و همواره خواننده را در یک حالت تعلیق مناسب و حساب شده قرار دهد.[2]
در این نوع رمان نویسنده با شناخت تحولات تاریخ و لحظه‌ای که در آن زندگی می‌کند، داستان می‌نویسد و این داستان بعضی ارزش‌ها را نفی و بعضی دیگر را تأیید می‌کند.[3] "نینا" نوشته­ي ثابت رحمان، نویسنده­ي جمهوری آذربایجان، رمان "ناحیه­ي کلمبیا" از جان دوس پاس، نویسنده­ي آمریکایی، از نمونه‌های این رمان سياسي است. از نمونه‌های فارسی آن رمان "آتش از آتش" اثر جمال میرصادقی را می‌توان نام برد.[4] با این همه طی تقریبا صدسال داستان­نویسی فارسی جز چند رمان سیاسی که شمار آنها از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‌رود، چیزی در این عرصه پدید نیامد.
تحلیل و بررسی رمان سیاسی برای اولین بار در سال 1924م توسط فردی به نام موریس ادموند اسپیرز انجام پذیرفت. او به تحلیل و بررسی عمیق این­گونه آثار پرداخت و اصطلاح رمان سیاسی را مطرح ساخت. اسپیرز در مقاله­ي معروف خود به اسامی نویسندگانی چون جورج الیوت، رمان­نویس انگلیسی، همفری وارد، نویسنده­ي کانادایی، و آنتونی ترولوپ، نویسنده­ي بریتانیایی، اشاره داشت و آنان را پیشگامان طرح رمان‌های سیاسی دانست.[5]
رمان سیاسی دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها به شرح زیر است: در این قبیل آثار، معمولا مسائل بزرگ جهان سیاست، ساختار اجتماعی شهرهای خاص و مصائب و گرفتاری‌های بشر در دوره‌ای که زندگی می‌کند، مشخص و به دقّت با ریزبینی ویژه‌ای تحلیل می‌گردد.
رمان‌های بزرگ سیاسی چون: "سقوط 79"، "قلعه­ي حیوانات"، "کشتن مرغ مقلد" و حتی "فرانک انیشتاین"، مناظرات و جدل‌های وسیع و همه­گیری را در سطوح مختلف جامعه پدید آورد. در این راستا چیزی که مشخص است، این است که آثار سیاسی ماندگار، دارای زبانی تند و برّنده هستند. این زبان، گاه و بیگاه راوی را وامی­دارد تا به صورت تهاجمی برخورد کرده، به تقابل علنی با افراد و رویدادهای سیاسی و اجتماعی بپردازد. تحلیل­گران ادبیات سیاسی بر این باورند که میزان تاثیرگزاری رمان‌های سیاسی زمانی محسوس می‌گردد که مسائل روز و بدیعی را دنبال کنند.
این قبیل آثار باید به­گونه‌ای مطرح گردند که خواننده پس از رویارویی با هر حادثه­ي مهم، به تفکر و اندیشه واداشته شود. در واقع هنرمندی نویسنده‌ي سیاسی زمانی محرز می‌گردد که بتواند خواننده را در جریان یک سلسله مسائل مهم وارد سازد و او را در تحلیل سیاسی حوادث، شریک خود کند. معمولا رمان‌هایی که در آن همه چیز به صورت یک‌جانبه از سوی نویسنده­ي همه­چیزدان، مطرح می‌گردد فاقد جذابیّت بوده می‌باشند. به همین دلیل رمان‌های سیاسی بسته که فقط روایت­گر ذهن یک‌سویه نویسنده‌اند، فاقد گیرایی هستند و خواننده را در همان مراحل اولیه از دست می‌دهند. چیزی که مشخص است، رمان‌های سیاسی باید زمینه­ي مناسب برای بحث و جدل را فراهم سازند. باید توجه داشت که وظیفه­ي عمده­ي رمان­ سیاسی، ایجاد یک جرقه در ذهن خواننده و مواجه ساختن او با سیلی از حوادث و رویدادهای مهم و تکان‌دهنده است. گاه دیده شده نویسنده به این قصد جرقه­ي لازم را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند تا خود در دنیای حقیقی پیرامون خود به دنبال سرنخ‌ها رفته، به کشف ناشناخته‌ها مبادرت ورزد. در این قبیل آثار، هدف عمده­ي نویسنده طرح مسئله است و به هیچ عنوان نمی‌خواهد در فضای داستان، خواننده را نگه دارد و در همان جا، همه چیز را مشخص سازد. گمان می‌رود بیشتر رمان‌های سیاسی که در فضای بسته و محدود سیاسی کشورهای تحت استعمار و دیکتاتوری خلق می‌گردند دارای چنین حال و هوایی هستند. در این رمان‌ها نویسنده از ایهام سود جسته و مسائل سیاسی و انتقادی خود را در لایه‌های زیرین اثر پنهان می‌سازد، این در حالی است که قضاوت‌های شخصی نویسنده و طرح آرا و عقاید سیاسی او، همواره در رمان محسوس بوده است.[6]
رمان سیاسی، محملی است که در آن عناصر ضد هم در کنار یکدیگر متجلّی می‌گردند. کاخ‌های ستم، غالب در کنار خانه‌های فقیران قرار می‌گیرند. این تضاد، می‌تواند مربوط به گروه‌ها و طبقات خاص اجتماعی باشد یا در گستره‌ي وسیع‌تری مطرح گردد.
در رمان‌های سیاسی، نمایندگان شیطان به­گونه‌های مختلف وارد عمل شده، به جان افرادی که به مقابله با آنها می‌پردازند، می‌افتد. اینان نمایندگان حقیقی شیطان یا استعمارگرانی هستند که به کشورهای تحت سیطره، لشکر کشیده‌اند و یا به شیوه­ي استعمار نو به بهره­برداری از ملل دیگر و به دگرگونی در ساختار اجتماعی و سیاسی آنها مشغول هستند.[7]
رمان‌های سیاسی سه نوع هستند:
نوع اول: آن دسته از رمان‌هایی است که نویسنده­ي آن نسبت به حوادثی که در پیرامونش روی می‌دهد حساس است و واکنش از خود نشان می‌دهد. او دوست دارد تا شاهد دنیای بهتر باشد. معمولا نویسندگانی که به طرح مسائل سیاسی روز می‌پردازند دارای چنین خصیصه‌ای هستند.
نوع دوم: رمان‌هایی است که نویسندگان آن‌ها پس از دریافت طرح اولیه‌ي داستان به خلق رمان‌هایی در راستای اهداف استعمارگران مبادرت می‌ورزند. نویسندگان استعمار نو، با عقد قراردادهای هنگفت خود و قلم­شان را در اختیار استعمارگران قرار می‌دهند. سلمان رشدی از نویسندگاني است که آشکارا خود را در طیف از نویسندگان استعماری قرار می‌دهد و حتی به این مسئله می‌بالد.
نوع سوم: آن دسته از رمان‌های سیاسی است که نویسندگان آن‌ها به پیروی از آرمان‌های احزاب و گروه‌های سیاسی و برای پیشبرد اهداف آن‌ها اقدام به خلق رمان می‌کنند.[8] در این جا بهتر است این نوع رمان را رمان عقیدتی یا تبلیغی نامید زیرا این نوع از رمان برای دفاع از طبقه‌ای مشخص یا ضدیّت با طبقه‌ای خاص نوشته می‌شود و یا عقیده و فرهنگ خاصی را تبلیغ می‌کنند.[9]
بسياري از آثار ادبي کلاسيک پارسي را نبايد صرفا از ديدگاه ادبي نگريست. اين آثار، گذشته از وجوه ادبي و زيبايي شناختي، مملو از انديشه هاي پيچيده است که جز با تکيه بر نظريه­هاي دقيق و روش­هاي جديد قابل کشف نخواهد بود.[10]
بهترین نمونه از آثار کلاسیک سیاسی "کلیله و دمنه" است؛ ترديدي نسبت که کتاب کليله و دمنه -از متن هندي پنچه تنتره تا ترجمه پهلوي، سپس عربي و برگردان آن از عربي به فارسي به وسيله­ي نصراله منشي،- بدين سبب مورد توجه بوده است که از سويي حاکمان را تدبير و تلطيف مي­آموزد و از سويي نيز خوانندگان کتاب را با دغدغه­ها و امواج حاشيه­هاي حکومت­ها آشنا مي کند. انديشه­ي سياسي کتاب کليله و دمنه - فارغ از هندي، عربي يا ايراني بودن آن - در زمينه­هاي نفي ستم، نفي حسادت، تدبيرهاي مختلف در برابر دشمنان، درباره­ي ستايش عدالت و اهميت رايزني با خردمندان و پرهيز از ناصالحان، چه جهت­گيري­هايي دارد.[11]
 
 
 
 
 


[1] . میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم ص 433
[2] . پارسی­نژاد شیرازی، کامران؛ رمان سیاسی و زیرساخت‌های آن، ادبیات داستانی، 1382، شماره 21،ص23
[3] . میرصادقی، جمال و میمنت؛ واژه­نامه هنر داستان­نویسی، تهران، انتشارات مهناز، 1377، چاپ اول ص 450
[4] . میرصادقی، جمال، ادبیات داستانی، پيشين، ص 433
[5] . پارسی نژاد شیرازی، کامران؛ پيشين، ص23
[6] . همان،ص 10.
[7] . همان، ص 12.
[8] . همان، ص 11.
[9] . سلیمانی، محسن؛ رمان چیست، تهران، انتشارات سوره مهر، 1387، چاپ اول، ص 49
[10] . محمدحسين، كرمي؛ و زينب، نوروزي؛ انديشه سياسي ايرانشهري در اسکندرنامه نظامي، ادب و زبان، نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني كرمان، زمستان 1387، 24 (پياپي 21)، ص175
[11] . عنايت­اله، شريف­پور؛ و محمدي، محتشم؛ انديشه سياسي در کتاب کليله و دمنه، ادب و زبان، نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني كرمان، زمستان 1387، 24 (پياپي 21)، ص53

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 21:57 | نویسنده : علیرضا زینالپور |
رمان يکي از گونه­ هاي ادبيات است که انواع گوناگوني را شامل مي­شود و محدوده و انواع آن تا حدي مشخص و تعريف شده است و قابليت­هاي بسياري در انواع ادبي و ارتباط آنان با يکديگر وجود دارد که يکي از توانايي­ها ترکيب انواع با يکديگر و آفرينش نوعي مستقل از اين ترکيب است[1]. که در رمان حادثه­ای شاهد این امر هستیم.
رمان حادثه­ای رمانی است که در آن تکیه­ی اصلی بر حوادثی است که در رمان اتفاق می­افتد، در واقع حوادث متعدد و گوناگون، چهارچوب داستان را تشکیل می‌دهد.[2] رمان حادثه‌ای فی‌الواقع چیزی نیست جز مجموعه‌ای از اتفاقات و ماجراهای پی در پی و مختلف که در طول زمان، به صورت مکرّر حادث می‌شوند. در این نوع رمان، پیرنگ و شخصیّت یا شخصیت‌های داستان تابع حوادث داستان است.[3] و هدف نویسنده از تکرار حوادث، جذب و سرگرمی خواننده است.
رمان، "سه تفنگدار" رمانی است اثر نویسنده­ي فرانسوی الکساندر دوما. این رمان قهرمانی‌ها و دلاوری‌های سه تن از تفنگداران لویی سیزدهم به نام­های آتوس، پورتوس، آرامیس و همچنین جوانی دلیر و باهوش به نام دارتن‌یان که جزء تفنگداران سلطنتی می‌شود را روایت می‌کند. این چهار با هم پیمان دوستی بستند و در همه­ي مهالک و مخاطرات با یکدیگر بودند. الکسندر دوما در این رمان اشخاص، زندگی و تاریخ قسمتی کوچک از تاریخ فرانسه را با مهارتی خاص به خوانندگان نشان می‌دهد. سه تفنگدار در سال ۱۸۴۴ میلادی به­صورت دنباله­دار در یکی از مجلات فرانسوی منتشر شد. اولین بار این کتاب توسط محمدطاهر میرزا قاجار (محمدطاهر میرزا اسکندری طاب ثراه) در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به فارسی ترجمه شد و به­صورت چاپ سنگی منتشر شد. در سال‌های بعد ترجمه­ي جدیدی از کتاب توسط ذبیح‌الله منصوری صورت گرفته است که مکررا به طبع رسیده است. ترجمه­ي اخیر در ده مجلد منتشر شده است؛ این رمان از جمله رمان‌های حادثه‌ای است که در آن تا حدودی پیرنگ داستان گسترش یافته است یا رمان "رابینسون کروزوئه" اثر دانیل دفو که مجموعه‌ای از حوادث گوناگونی است که برای قهرمانان داستان اتفاق می‌افتد. همچنین، داستان "سندباد بحری" در صورتی که آن­را رمان بدانیم، مثال خوبی برای توضیح رمان حادثه‌ای است. حوادثی که در این رمان اتفاق می‌افتد، بر حسب توالی زمانی پشت سر هم چیده شده است ولی ارتباط زیادی با هم ندارند.
رمان‌های حادثه‌ای تا حد زیادی شبیه رمان‌های پلیسی و کارآگاهی هستند. چون رمان پلیسی نیز، داستانی، حاکی از حوادث مربوط به دزدی، جنایت و کشف آن‌ها توسط کارآگاهان می‌باشد.
رمان حادثه‌ای در ایران، دستمایه­ي بسیاری از پاورقی­نویسان شده است. بسیاری از داستان­نویسان ایران نظیر: حسین­قلی مستعان، جواد فاضل، کوروش بابایی، ر. اعتمادی، حمزه سردادور، منوچهر مطیع و غیره با بهره­گیری از ویژگی‌های رمان‌های حادثه‌ای، پاورقی‌هایی پدید آوردند. برخی از آن‌ها نیز با در آمیختن ویژگی رمان‌های حادثه‌ای با رمان‌های احساساتی، داستان‌هایی خلق کردند که از این شمارند: رمان "آفت" از حسین­قلی مستعان، "شیرازه" از جواد فاضل.[4]
 
ویژگی‌های رمان‌های حادثه‌ای
در این­گونه رمان‌ها طرح و شخصیت­پردازی در درجه­ي دوم اهمیت قرار دارد. علاوه­بر این، ساختمان آن به­جای آن­که متوجّه شخصیت­پردازی و شک و انتظار مداوم و پیوسته باشد، بیشتر متوجه ارائه­ي حوادث مهیج، دلچسب و اشتیاق‌برانگیز است.[5]
در این مورد باز رمان رابینسون کروزوئه را مثال می‌زنیم، حوادثی که در این رمان اتفاق می‌افتد، یعنی کشتی شکستگی، مواجهه­ي کروزوئه با فرایدی، درگیری او با بومی‌ها و غیره بر حسب توالی زمانی پشت سر هم چیده شده است خواننده همواره در پی آن است که "سرانجام چه خواهد شد" این حادثه‌ها ارتباط زیادی با هم ندارند و هر حادثه با شک و انتظار قوی به حادثه­ي بعدی گره نمی‌خورد. [6]
به عبارت دیگر در چنین رمانی، ساختمان پیرنگ سست و لق است و بیشتر بر حوادث هیجان­انگیز و جالب توجه تاکید می‌شود تا بر شخصیت‌ها و هول و ولای معقول و حساب­شده‌، یعنی حادثه پشت حادثه‌اي می آید و هول و ولای کاذبی ایجاد می‌کند تا کنجکاوی خواننده جلب شود و داستان تا آخر خوانده شود، به اصطلاح کشش یا انتریک داستان قوی است.[7]
 
 


[1] . علي­اكبري، نسرين؛ و كوچكيان، طاهره؛ «سال­هاي ابري» در نگاهي نو (اتوبيوگرافي – رمان) مجله­ي تخصصي زبان و ادبيات دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد (دانشکده ادبيات و علوم انساني مشهد)، زمستان 1386، 404 (پي در پي 159)، ص195
[2] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران انتشارات فردوسی، 1376، چاپ پنجم، ص155
[3] . میرصادقی، جمال؛ ادبیات داستانی، تهران، انتشارات علمی، 1382، چاپ چهارم، ص 454.
[4] . ستانزل، فرازنک؛ قالب‌های رمان، ترجمه­ي دکتر پرویز معتمدی آذر، تهران، انتشارات روزگار، 1382، ص 455
[5] . الشکری، فدوی؛ واقعیت­گرایی در ادبیات داستانی، تهران، انتشارات نگاه، 1386، چاپ اول، ص 136.
[6] . سلیمانی، محسن؛ رمان چیست، تهران، انتشارات سوره­ي مهر، 1387، چاپ سوم، ص 39.
[7] . میرصادقی، جمال؛ پيشين، ص 454

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 21:52 | نویسنده : علیرضا زینالپور |
حماسه­ي مسخره/ سخره­ي حماسه/ حماسه­ي هجایی، از گونه­های ادبی است که نویسنده یا شاعر، سبک والا و مفاهیم گرانمایه­ي حماسی را به­کار می­گیرد تا به سلسله رویدادهای پیش پا افتاده و کم اهمیّت بپردازد.[1] به عبارت دیگر شاعر یا نویسنده با تقلید از سبک فاخر حماسی، موضوعی کوچک و ناچیز را رنگ حماسه می­زند و باعث تشخّص و برجستگی آن می­شود.[2] در حماسه­ي مضحک، ستیز بر سر امر حقیری است و خواننده با مشاهده­ي ستیز و درگیری قهرمانان مضحک که در اصل صورت فکاهه و نمونه­ي مبتذل قهرمانان حماسی‌اند، به ریشخند آنان می­نشینند.[3] این نوع بر خلاف حماسه­های واقعی از زندگی امروزین انسان مایه می­گیرد و جنبه­ي طنز و مسخره دارد. بودلر، نویسنده‌ي فرانسوی، می­گوید: "حماسه­ي طنز آن است که از زندگی امروز بشر، ابعاد حماسی را استخراج و مشخص کنیم و به خود نشان دهیم که چگونه با کراوات و پوتین­های واکس­زده، شاعرانه زندگی کنیم."[4]
حماسه اگرچه خود يک نوع مستقل است؛ اما به سبب گستردگي موضوعات آن، در درون خود انواع متفاوتِ ديگري نيز نهفته دارد[5]. حماسه­ي مضحک در واقع هجوی است که با واهی جلوه دادن موضوعی که بدان می­پردازند، آن­را به سخره می­گیرند. هدف حماسه‌ي مضحک، تمسخر اعمال و رفتار پیش پا افتاده است.[6] در حماسه­ي مضحک، قراردادها و سنت­های حماسی همچون نبردها، یاری­خواهی­ها، تشبیهات حماسی و توصیف­های قراردادی به تمسخر گرفته می­شود. در این نوع، سبکی فخیم را با موضوع یا مضمونی معمولی درمی­آمیزند تا هر دوی آنها (سبک و مضمون) را به باد تمسخر گیرند. حماسه­ي مضحک مانند تیغ دو دمی است که گاهی نوجویان آن­را به­کار می­گیرند تا سنت‌گرایان هم عصر خویش را سخره کنند و گاهی نیز سنت­گرایان از آن بهره می­جویند تا شخصیّتی غیر حماسی از دوره­ي خویش را همچون قهرمانان و سلحشوران بنمایانند.[7]
صفت ممیّز حماسه­ي مضحک، ناهم­سازی میان موضوع و سبک یک اثر است. به این معنا که برای بیان موضوع هجو و بی­ارزش از سبکی والا استفاده کنند یا سبکی سست را برای مسخره گرفتن موضوعی والا به‌کار گیرند.
"بورلسک و نقیضه"، عرصه­ های حماسه ­ي مضحک هستند. بورلسک، نوعی کمدی است که در آن موضوعی عوامانه با انشاء عالی و کلماتی فاخر که خاص حماسه است، بازگو شود. هدف این نوع به مسخره گرفتن اعمال و رفتار پست و مبتذل است. در اروپا نوشتن انواع بورلسک سابقه‌ای طولانی دارد و به خصوص از قرن هفدهم میلادی به بعد این شیوه در همه­ي انواع ادبیات تجربه شده است. در ادبیات فارسی، بورلسک به­عنوان نوع خاصی از ادبیات شناخته نیست، اما بعضی از انواع آن­را در لابه­لای آثار گذشتگان و معاصران می­توان یافت.[8] به‌عنوان نمونه می­توان شعر "مرد و مرکب" سروده­ي مهدی اخوان ثالث را ذکر کرد. در این شعر، شاعر زبان فخیم حماسه را به­کار می­گیرد تا نشان دهد، دوران قهرمان­های نترس و دلاوری­های بزرگ به سر آمده و انتظار انسان­های مفلوک برای آن­که منجی­ای از سرزمین­های دور بیاید و با اعجاز آنان را از زیر بار ستم نجات دهد، بیهوده است؛ زیرا قهرمان این دوره موجودی دروغین است که سلاح دروغین برمی­گیرد و بر مرکب دروغین می­نشیند و هنگامی که به زعم خود، پا در راه نبرد و هماوردطلبی می­نهد، از دیدن سایه­ي خود دچار آن­چنان وحشتی می‌شود که به قعر نیستی فرو می‌افتد.[9] امروزه بورلسک بیشتر به نمایش­های کمدی همراه با قطعات فکاهی و رقص و آواز اطلاق می­شود.[10]
نقیضه هم تقلید خنده­آور و مسخره­آمیزی از یک شکل ادبی یا نمایش جدی است. نقیضه یا مضحکه در غرب، نخست در سال­های آغاز سده‌ي هفدهم میلادی پدید آمد و بازتابی در برابر نمایش­های رایج و آشنای آن زمان بود. یکی از نخستین نمونه­هایی که نشانه­ي این نوع تقلید را با خود داشت، داستان­های عاشقانه و مردم­پسند در زمان ویلیام شکسپیر، نویسنده­ي انگلیسی، بود.[11] همچنین "میز خطابه" نوشته­ي نیکولا بوالو، شاعر و منتقد فرانسوی از این شمار آثار ادبی است. این سخره حماسه با مشاجره­ي دو مقام عالی رتبه­ي کلیسایی بر سر جایگاه میز خطابه در کلیسا آغاز می­شود و با نبرد در یک کتاب فروشی که طرفداران این دو در آن، آثار نویسندگان نوجو و سنت­گرا را به طرف یکدیگر پرتاب می­کنند، پایان می­یابد.[12]
در ادبیات کلاسیک ایران نمونه­هایی از حماسه­ي مضحک به چشم می‌خورد. منظومه­ي "موش و گربه" یکی از این نمونه­ها می­باشد. عبید زاکانی در منظومه‌ي مذکور، جنگ میان موش­ها و گربه را به شیوه‌ي شاهنامه­ي فردوسی و حماسه­های رزمی روایت می­کند. همچنین داستان "مزعفر و بغرا" اثر بسحاق اطعمه که در آن موضوعی مسخره و مضحک با زبان و شیوه­ي بیان حماسی به‌کار رفته است، از نمونه­های حماسه­ي مضحک فارسی به حساب آورد.
از دیگر نمونه­های درخشان حماسه­ي مضحک در ادب فارسی، جنگ‌نامه­ي "صوف و کمخا" نوشته­ي مولانا محمود نظام قاری از شعرای نیمه­ي دوم قرن نهم هجری است. در این منظومه نیز شاعر، جنگ میان دو نوع لباس یعنی صوف (لباس معروف) و کمخا (جامه­ي نفیس و منقش یکرنگ) را به زبان حماسی بیان می­کند و به روال شاهنامه مراحل جنگ را از ابتدا تا آنجا که ارمک واسطه­ي صلح و صفا می­شود، حکایت می‌کند.[13]
منظومه­ي "ملخ­نامه" نیز در زمره­ي حماسه­های مسخره جای می­گیرد. این منظومه در بحر متقارب و درباره­ي حمله­ي ملخ­ها به کرمان و نواحی پیرامون آن در سال 1283 قمری سروده شده است. ملخ­نامه بر خلاف حماسه­های فارسی با ساقی­نامه­ای آغاز می­شود و در پایان ساقی‌نامه، لحن حماسی به خود می‌گیرد و به حمله­ي ملخ­ها به کرمان و نواحی آن می­پردازد.[14]
بیشتر حماسه­های مضحک اروپایی با یاری­جویی از الهامات و نیروهای امدادگر آسمانی آغاز می­شوند و از تمهیدات حماسی، نظیر سخنان صریح و رسا، نیروهای فراطبیعی، هبوط به جهان زیرین و مانند آن بهره می­گیرند. از همین­رو، چشم­انداز گسترده­ای جهت ارائه­ي خلاقیّت و نوآوری شاعر یا نویسنده فراهم می‌آورند.[15] "هومر" همچنان که پایه­گذار برخی از انواع ادبی است، در حماسه­ي مضحک نیز دستی دارد و قدیمی­ترین نمونه­ي آن­را در آثار وی می­توان یافت "نبرد موش­ها و وزغ­ها".[16] بسیاری از منتقدان و کارشناسان، این بورلسک را الگوی حماسه­های مضحک پدیدآمده در سده­ي هجدهم میلادی، سال­های زریّن حماسه­های مضحک می­دانند. قصیده­ي "تباهی طره­گیسو" سروده­ي الکزاندر پوپ، شاعر و هجونویس انگلیسی، از حماسه­های مضحک معروف در این دوره است. پوپ در این قصیده که خود آن­را شعری قهرمانی ـ خنده­دار تلقی می­کند، ستیز دو خانواده را بر سر طره­گیسو شرح می­دهد. در این سال­ها، حماسه­های مضحک بی­شماری در ادبیات غرب پدید آمد که از آن شمارند:
قصیده­ای درباره­ي "گربه­ي غرق­شده­ي طوسی و ماهی­ها" از تامس گری، شاعر انگلیسی، منظومه­ي "تباهی باکت" از الساندرو تاسونی، شاعر و نویسنده­ي ایتالیایی، "مک فلکنو" از جان درایدن، شاعر انگلیسی، "داروخانه" از سمیوئل گریث، پزشک انگلیسی، "تام انگشتی" از هنری فیلدینگ، داستان‌نویس و نمایش­نامه­نویس انگلیسی، "دون خوان" از لرد بایرون، شاعر انگلیسی و "پودینگ شتاب­زده" از جوئل بارلو، شاعر و سیاستمدار آمریکایی که منظومه­ای در سه بند و چهارصد خط درباره­ي نبرد میان بشقاب و حلیم و ذرت است.[17]
حماسه­ي مضحک نه تنها در ادب رسمی که در افسانه­های عامیانه نیز نمونه‌های چشم­گیری دارد. افسانه­ي "اردشیر کچل و چهل نره شیر" یکی از نمونه­های آن در ادبیات شفاهی است.[18]
 


[1] . انوشه، حسن؛ فرهنگ­نامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص538
[2] . داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص 288
[3] . قاسم­زاده، محمد؛ حماسه مضحک، نشریه کلمه، 1372، دوره هفتم و هشتم، ص 80
[4] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، انتشارات فردوس، 1381، چاپ نهم، ص 54
[5] صرفي، محمدرضا؛ و مدبري، محمود؛ بصيري، محمدصادق؛ و ميرزا نيک نام، حسين؛ انواع ادبي در حماسه‌هاي ملي ايران، پژوهشنامه زبان و ادب فارسي (گوهر گويا)، زمستان 1387، 24 (پياپي 8)، ص12
[6] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[7] . همان، ص 538
[8] . میرصادقی، میمنت؛ واژه­نامه هنر شاعری، تهران، انتشارات مهناز، 1376، چاپ اول، ص 43
[9] . کهنمویی­پور، ژاله؛ فرهنگ توصیفی نقد ادبی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، صص 98 و 99
[10] . میرصادقی، میمنت؛ پيشين، ص 43
[11] . شهریاری، خسرو؛ کتاب نمایش، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1365، چاپ اول، ص 273
[12] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[13] . داد، سیما؛ پيشين، ص 289
 .[14] قاسم­زاده، محمد؛ پيشين، ص 82
[15] . همان، ص 539
[16] . همان، ص 80
[17] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[18] . قاسم­زاده، محمد؛ پيشين، ص 82

موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 مرداد 91برچسب:, | 21:51 | نویسنده : علیرضا زینالپور |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.